۱۳۸۹ تیر ۱۸, جمعه

خودشناسی ها من.باب یک هزارم

اولین باری که عاشق شدم سه ماه نامه نگاری اینترنتی کردم.همون میل بازی خودمون.آدمم رو ندیده بودم.تو ای میلایی که بهش می زدم و بعده ها تلفن بازی هایی که از دوازده شب تا شیش صبح کردیم بهش علاقه مند شدم و رفته رفته شیفته ی شخصیتش.دوستام از خاطرات اون موقع یاد می کنن که نون.الف حتی برای لحظه ای موبایل از دستش نمی افتاد.همش اس ام اس.هر لحظه.هر دقیقه.دوره ای که همو دیدم کوتاه بود.تعداد دفعاتی هم که جسمامون کنار هم بود خیلی کوتاه.شاید دو ماه.دو ماه و نیم و سر جمع شیش هفت بار دیدار.بعدش به هم زدیم.مثل بعده همه ی رابطه ها.یا اکثرشون.من موندمو ایمیلا.من موندمو اس ام اسا و البته من موندمو قبض تلفن.اینارو گفتم چون امشب یهو یادم افتاد که من خجول بی اعتماد به نفس خودخورو این تکنولوژی چه به موقع نجات داد.عوض برخورد رو در رو جایی رو بهم داد که بتونم صورتک عبوس جدی پرهیزکارم رو بردارم و خود شکننده ی شاعرمسلک بی پروام رو نشون بدم و شاید هم به عاجز بودن من در ارتباط رو در رو بیشتر و بیشتر دامن زد.مثل مسکنی که علت رو رفع نمی کنه فقط حواس رو فلج می کنه.حالا که شش سال از اون موقع گذشته مرور می کنم که تا حالا نشده که با پسری که دوستمه رو در رو به هم بزنم.تا حالا نشده که وقتی کنار کسی نشستم بگم دوستش دارم.تا حالا نشده که وقتی داریم راه می ریم بحثمون بشه و دعوا کنیم و من نشون بدم که دلخورم.روابط من با آدم هام هر چه بیشتر به سمت مجاز پیش می ره و من پشت اس ام اس ها و ایمیل ها و بعضا خط های تلفن خود شکننده ی ترسوم رو قایم می کنم.من تو اس ام اس عاشقی می کنم،هم خوابگی می کنم،دعوا می کنم،مخالفت می کنم،گپ می زنم،ابراز نگرانی می کنم،معذرت خواهی می کنم و حتی خواستگاری هم کردم و امشب بعد از مدت ها به خودم نگاه کردم.که اگر روزی دستام فلج بشه یا سوی چشمام بره یا در حالت خوش بینانه تر از تکنولژی به دور بمونم رسما باطل می شم

هیچ نظری موجود نیست:

ارسال یک نظر