۱۳۸۹ مهر ۲۵, یکشنبه

خواهش

هیچ کس در این دنیا به انداازه ی من شدید نخواسته.خواستن من عمق داره سماجت داره غلظت داره.حالا هر چی هر کی هر جا.کافیه که من اراده کنم چیزیو بخواهم.یعنی اگر بدن به لایه های پیازی شکلی تقسیم بشه من با اراده ی آهنین و میل شدید از ته پیاز وجودم اون چیز اون کس یا اون کار رو می خوام.حالا هی فکر کن من دارم اگزاژره می کنم.این میل شدید خواستن من حتی قوه ی محرکه داره.یعنی مثل کسانی که با تمرکز چیزی رو با نیروی چشم جا به جا می کنن این خواستن من هم گاهی قوه ی محرکه داره.اون قدر سماجت به خرج می دم و پای حرفم می ایستم که یا خودم پودر شم بریزم زمین یا اون اتفاق بیفته که معمولا هم بر اثر سماجت طولانی مدتم ولیک به خون جگر اتفاق می افته.مثلا خانواده تعریف می کنن که من روی میز شیشه ای ژاپنی وار خانواده که پدر اون رو از دست فروشی در تهران خریده بود نشسته بودم مشق علوم می کردم.اون هم کی؟دوازده شبی که فرداش باید به مدرسه می رفتم و از صبحش هرچی خانواده تذکر داده اند که هنوز علما ماه رو در آسمون ندیده ان و فردا عید فطر نیست و هکذا تعطیل هم نیست من به خرجم نرفته و دست بر دست گذاشتم و مشق ننوشته ام تا شده دوازده شب و همه به ریشم خندیده اند و رفتند کپه شون رو گذاشتن و من همین طور که فحش زیر لب زمزه کنان مشق می نوشتم تلوزیون رو با سماجت روشن گذاشتم که مجری ببینم که گل کنارش گذاشته و با شعف عید رو اعلام می کنه.خانواده متذکر می شن که اون سال برای اولین و آخرین بار ساعات یک و نیم شب از سیمای جمهوری عید فطر بالاخره اعلام شده اما کسی نمی دونه که یک کودک سمج پای میز شیشه ای ژاپنی در حال مشق علوم ماه رو جا به جا کرده چون در ذهنش تکلیف رو معلوم کرده بوده که فردا باید و باید تعطیل باشه.چون من می خوام.
می خوام بگم وقتی من عزم چیزی می کنم تمامی سلول ها و مولکول ها و ذرات دخیل می شن و با سر سختی سر مواضعشون می ایستن.گرچند که دیری ست هیچ کدام از خواستن هام توانستن نشده اما باز هم آمال و خواسته ها و آرزوهام سرسختانه در تارک مغزم چسبید اند و کوتاه هم نمیان و اون قدر می مونن که یا برآورده بشن یا همراه من خاک بشن.
اون شبی که مست روی تخت افتاده بودیم و نفس گرمت به گوشم خورد و از لا به لای هفت شهر خواب صدات رو شنیدم که می گفتی:"می خوام" فهمیدم که این خواستن از همون خواستن های منه.جنس خواستنش غافلگیرم کرد و لبخند به لب و گیج و گول آرنج گذاشتم زیر هیکلم و بلند شدم که بغلتم روت و بخواهم

هیچ نظری موجود نیست:

ارسال یک نظر